سفارش تبلیغ
صبا ویژن


تصویر شکسته

روزی که رفت فصل آخر من بود


که شوق عجیبی به بال و پر من بود


کسی درون خاطره ها نوشت اسم مرا


و بعد ... اسم کسی را که هم سفر من بود


من از سلاله باران غریب باریدم


به حس سبز کویری که تاج سر من بود


خروش وحشی دریا مرا به خود میخواند


ولی ... تمام ... بیابان برابر من بود


نوشته شده در شنبه 95/8/1ساعت 11:43 عصر توسط رویای خیس| نظرات ( ) |